Wednesday, September 16, 2009

what i will miss for

امروز به ان چیزهایی (نه کس) که در مشهد دلم برایش تنگ خواهد شد فکر می کردم .این لیست خیلی سریع و خودبه خود نوشته شد- 1-کوههای بکری این اواخر در نزدیکی خانه مان کشف کرده بودیم و قله های کشف نشده اش
2- سی دی املی پولین که این اواخر خش دار هم شده بود و مدام در ماشین هنگام رانندگی می گوشیدیم
3- بستنی های چهار راه دکتری که هر دوشنبه با یک روزنامه مهمانش بودیم
4- خورشید عریان و بدون سانسور دور فلکه نزدیک خوابگا های فجر که این تابستان بهانه ما شده بود برای ماندن در دانشگاه تا غروب
5- سلام و علیک های جانانه دکتر قنبری با همان سادگی لری اش و سوال : تو خوبی؟ که از صد ساعت روان درمانی عمیق روانکاوانه تر بود
6- و بیشتر از هر چیز مانوس شدن یه اسم آزاده یا حتی آزی در دانشکده (آخر از انجا که استادهای اینجا مرا بیشتر به واسطه گروه درمانی ها و جلسات خصوصی می شناختند به جای فامیل اسمم را یاد گرفته بودند و من چه کیفی می کردم از این بابت که یک استاد وسط راهرو دانشکده مرا را آزی صدا کند - نامی که فقط مامان تا به حال فقط جرات مخفف کردنش را داشت)
7- و آخر از همه دور زدن در سالنهای دلباز دانشکده ریاضی با یک لیوان چای یا نسکافه سرقت رفته از اتاق اساتید با طعم دلهره و شیطنت
8-دلم برای ریاضی درس دادن به پارسا و سینا و هر جوجه جقله دیگر هم تنگ می شود...بسیار
9- و صد البته و بیشتر از همه شاید دلم برای نگاه های نگران و متظر مامان ،برای دعوا کردن هایش، برای خنده هایش، برای بودن دلگرم کننده اش تنگ خواهد شد..خیلی

1 comment:

f said...

your "Affection or Storge"s