Sunday, September 6, 2009

حرفی برای گفتن نیست و رمقی برای نوشتن. آخرین توانم را برای کشیدن لبخندی تصنعی بر صورتک آویخته بر دیوار صورتم نگه می دارم....فعلا

2 comments:

Unknown said...

che yeho!! pas in amadan o raftanat az bahre che bud?
ma ro tu xomari mizari miri???

Unknown said...

کاش می دانستم به کدام وبلاگ بی نام و نشان کوچ کرده ای